قهوه … وقتی بحث جدی می‌شود، پای واریته‌های طبیعی قهوه عربیکا وسط است. خیلی خلاصه بگم: واریتهٔ طبیعی یا لَندریس، جمعیتی‌ست که بدون دخالت انسان در یک منطقه سازگار شده و به همین خاطر هویت مکانیِ پررنگی در طعم می‌سازد. اگر می‌پرسی «فرقش با هیبرید چیه؟» جواب کوتاه: هیبرید تلاقیِ طراحی‌شده است، لَندریس انتخابِ طبیعت. اینجا از تیپیکا و بوربون تا گیشا، SL28/SL34 و لندریس‌های اتیوپی حرف می‌زنیم و بهت می‌گیم روی برچسب دنبال چه نام‌ها و چه فرآوری‌هایی باشی.

در کافی‌لوژی، ویکی‌پدیا قهوه ایران تلاش کردیم محتوا کاملاً کاربردی باشه: از تشخیص روی پاکت تا تنظیم آب و آسیاب برای درست کردن قهوه در خانه با قهوه ساز یا پوراور. دنبال خرید قهوه هستی یا مقایسهٔ قیمت قهوه؟ این راهنما کمک می‌کند انتخاب هوشمندانه‌تری داشته باشی. پرسش‌های پرتکراری مثل «گیشا واقعاً با بقیه چه فرقی داره؟» یا «برای SL28 چه دمای آبی بهتره؟» هم پاسخ می‌گیرن.

بعد از خوندن این مقاله دیگه میدونیم…

  • چطور تیپیکا، بوربون، گیشا و لَندریس‌های اتیوپی را روی برچسب تشخیص بدهیم.
  • کدام روش دم‌آوری، صدای عطری هر واریته را بلندتر می‌کند.
  • چه رِیشیو، دما و آبی طعم‌های میوه‌ای/گُلی را بهتر بیرون می‌کشد.
  • هنگام خرید قهوه به چه نکات شفافیت و اصالت دقت کنیم.

واریتهٔ طبیعی یعنی چی و اصلاً چرا مهمه؟

بیاین خیلی خودمونی بگم: وقتی می‌گیم «واریتهٔ طبیعی» یا همون «لَندریس» (Landrace)، منظورمون دسته‌هایی از عربیکاست که بدون دخالت انسان و بدون کراس‌برداریِ آزمایشگاهی، در یک منطقه طی نسل‌ها با شرایط اون‌جا سازگار شدن. یعنی طبیعت خودش سوا کرده، نه لابراتوار. این با «هیبرید» فرق داره که توش دو واریته رو عمداً قاطی می‌کنن تا ویژگی‌های دلخواه بسازن. یه دستهٔ سوم هم هست به اسم «کالتیوار» (Cultivar) که معمولاً نتیجهٔ انتخاب و تکثیرِ هدفمند کشاورزه—می‌تونه از طبیعت انتخاب شده باشه، یا از جهش‌ طبیعی یک واریتهٔ قبلی.

چرا اینا مهمن؟ چون طعم فنجونت فقط به دما و آسیاب و قهوه‌ساز بستگی نداره؛ ژنتیک دونه هم نقشهٔ بزرگِ طعم رو می‌کشه. واریتهٔ طبیعی معمولاً هویت مکانی قوی داره: انگار که مزهٔ همون خاک، ارتفاع و اقلیم خاص رو تو فنجون منتقل می‌کنه. عربیکا خودش یه گونهٔ نسبتاً حساسه که هزاران سال پیش از برخورد ژنتیکیِ دو گونهٔ قدیمی‌تر شکل گرفت؛ برای همین هم تنوع طعمیِ ریزی‌دونه‌هایش زیاد و هیجان‌انگیزه.

ریشه‌ها: از جنگل‌های اتیوپی تا بندر موکا و مزارع یمن

داستان بیشتر طعم‌هایی که امروز می‌چشیم از جنگل‌های مرتفع اتیوپی شروع می‌شه. اون‌جا قهوه به‌صورت خودرو رشد می‌کرد و جوامع محلی قرن‌ها باهاش زندگی می‌کردن. بعد مسیر تجارت پای قهوه رو به یمن باز کرد؛ بندر «موکا» (Mokha) اسمش تو تاریخ قهوه موندگار شد و همین قهوه‌های «موکا-یِمن» شدن والدینِ خیلی از واریته‌هایی که امروز می‌شناسیم. اروپایی‌ها در قرن هفدهم و هجدهم دانه‌ها رو به جاهای مختلف بردن؛ از جزیرهٔ بوربون (ریونیون امروزی) گرفته تا هند و اندونزی. این جابه‌جایی‌ها باعث شد زیرشاخه‌های طبیعی مختلفی در اقلیم‌های جدید تثبیت بشن.

تو یمن هم لَندریس‌های قدیمی مثل «اسماعیلی»، «توفاحی» و «اوداینی/ادینی» سال‌ها با کشاورزی خرد و باران‌های محدود خودشون کنار اومدن و طعم‌های میوه‌ایِ فشرده و اسیدیتهٔ شرابی رو همراه آوردن. این‌ها همون روحِ قدیمی قهوهٔ عربیکاست که هنوز تو میکرولات‌های خاص پیدا می‌شن.

دو ستونِ اصلی: «تیپیکا» و «بوربون»؛ مادرِ بیشتر طعم‌ها

اگر بخوای نقشهٔ خانوادگیِ عربیکا رو ساده‌سازی کنی، به دو نامِ کلیدی می‌رسی: «تیپیکا» و «بوربون». این دو، حاصل انتخاب طبیعی/مکانی از همان مواد اولیهٔ یمنی–اتیوپیایی هستن و پایهٔ بیشتر آنچه امروز می‌نوشیم.

تیپیکا (Typica): خطِ کلاسیک

تیپیکا احتمالاً قدیمی‌ترین شاخهٔ تثبیت‌شدهٔ خارج از مبدأه. از یمن به هند و اندونزی رفت، بعد به کارائیب و آمریکای لاتین رسید. تیپیکا معمولاً خوش‌عطر، تمیز و زیرکانه‌ست: اسیدیتهٔ ملایمِ سیتروسی، ته‌طعم‌های شکلات شیری و فندق، و تن‌واری متوسط. خیلی از «قهوه‌های قدیمیِ جاوه» و حتی «بلو مانتینِ جامائیکا» ریشه‌های تیپیکایی دارن؛ برای همین با روش‌های دم‌آوری شفاف (پوراور، V60) عالی می‌درخشن، چون ظرافتشون دیده می‌شه.

بوربون (Bourbon): خجستهٔ جزیره

بوربون از جزیرهٔ بوربون (ریونیون) راهش رو به آفریقا و آمریکا باز کرد. نسبت به تیپیکا کمی پُربارتره و اغلب طعم‌های شیرین‌ترِ کاراملی–میوه‌ای می‌ده. وقتی یه بوربون خوب از رواندا یا بروندی می‌خوری، معمولاً یه شیرینی تمیزِ قندی، نت‌های میوهٔ قرمز (مثل آلبالو یا زغال‌اخته) و اسیدیتهٔ ترد حس می‌کنی. بوربون مادرِ خیلی جهش‌های طبیعیِ معروف هم هست که جلوتر می‌گیم.

جهش‌های طبیعیِ مشهور از دلِ این دو

بدون اینکه وارد هیبریدسازیِ انسانی بشیم، طبیعت خودش گاهی «جهش» ایجاد کرده. «ماراگوگیپه» (Maragogipe) در برزیل از دل تیپیکا دراومد و به خاطر دانه‌های درشتش معروف شد؛ عطر خوب می‌ده، ولی همیشه پُرقدرت نیست و به روست دقیق حساسه. از سمت بوربون، «کاتورا» (Caturra) در برزیل کشف شد و «پاکاس» (Pacas) در السالوادور—هر دو جهش‌های کوتاه‌قامت که به کشاورز کمک می‌کنن تراکمِ کاشت رو بالا ببره. این‌ها هنوز «طبیعی» حساب می‌شن چون حاصلِ انتخابِ جهش‌های خودبه‌خود هستن، نه تلاقیِ طراحی‌شده.

لندریس‌های اتیوپی: گنج‌های کم‌حرف ولی پُرمزه

وقتی روی پاکت می‌بینی نوشته «Ethiopian Heirloom»، یعنی فروشنده/برشته‌کار با مجموعه‌ای از لندریس‌های محلی طرف بوده که اسم‌های ریزودرشت محلی دارن و لزوماً تفکیک ژنتیکی شسته‌رفته‌ای ندارن. با این حال، بعضی نام‌ها کم‌کم به گوش قهوه‌دوست‌ها آشنا شده.

وُلِیشو (Wolisho) و کُرومه (Kurume)

این دو نام در مناطق جنوب اتیوپی زیاد تکرار می‌شن. وُلِیشو معمولاً دانهٔ درشت‌تر و رسیدگی کندتری داره و طعمش می‌تونه به سمت میوه‌های زرد و گل‌های سفید بره. کُرومه اغلب ریزتره و عطر گُلی–یاسی تیزتری می‌ده. اگر قهوهٔ شستهٔ سیدامو یا یرگاچف با نت‌های یاسی و لیمویی خوردی و کیف کردی، احتمالاً ردّی از این‌ها توش بوده.

دِگا (Dega)

تو ارتفاعات خنک‌تر جا می‌گیره و به خاطر رسیدگی کند، قندها فرصت شکل‌گیری بیشتری پیدا می‌کنن. نتیجه؟ فنجونی با تعادل قشنگ بین اسیدیتهٔ مرکباتی و شیرینی ملایمِ چای‌گونه. برای کسایی که چایِ معطر دوست دارن و می‌خوان پلی به سمت قهوه بزنن، دِگا تجربهٔ امنی‌ـه.

گِشا/گِی‌شا (Gesha/Geisha)؛ قبل از پاناما هم اتیوپی بوده!

اسم «گِشا» از منطقهٔ «گِشا» در اتیوپی میاد. دههٔ ۱۹۳۰ نمونه‌هایی از این لندریس به ایستگاه‌های تحقیقاتی شرق آفریقا و بعد به مؤسسهٔ کشاورزیِ کاستاریکا (CATIE) رفت. سال‌ها بعد، در پاناما، مزرعهٔ «اِسمِرالدا» اوایل دههٔ ۲۰۰۰ با جداسازی دقیق همون خط، پروفایل عطریِ افسانه‌ای—گل یاس، ترنج، هلوی سفید—رو به دنیا نشون داد و رکوردهای قیمتی زد. ولی ریشهٔ ماجرا همچنان اتیوپیاییه؛ برای همین اگر یه «گیشای اتیوپی» بخوری، ممکنه ظریف‌تر ولی اصیل‌تر حس بشه: کمتر نمایشی، اما فوق‌گُلی و تمیز.

ستاره‌های «انتخاب‌شده» اما هنوز طبیعی: گیشا، SL28 و SL34

بعضی واریته‌ها هیبرید نیستن، بلکه «انتخاب» شدن—یعنی از بین جمعیت‌های طبیعی، بوته‌هایی با عملکرد یا کیفیت بهتر جدا و تکثیر شدن. این‌ها هنوز «طبیعی» محسوب می‌شن چون تلاقیِ طراحی‌شده ندارن.

گیشا (دوباره، این‌بار از زاویهٔ انتخاب)

گفتیم گیشا ریشهٔ اتیوپیایی داره. انتخاب‌های دقیق در پاناما باعث شد نسخه‌های مختلفش با کدهای مزرعه‌ای عرضه بشن. وقتی می‌خوای بخری، حواست باشه برشته‌کار توضیح داده باشه که «گیشا» واقعاً از خط ژنتیکیِ درست اومده؛ چون بعضی مناطق هر قهوهٔ گُلی رو «گیشا» صدا زدن! گیشای درست معمولاً در ارتفاع خیلی بالا کشت می‌شه، دونه‌ها کشیده‌ان و روست روشن‌تر بهش میاد.

SL28 و SL34؛ انتخاب‌های دقیقِ اسکات لبز در شرق آفریقا

دههٔ ۱۹۳۰ «Scott Laboratories» در کنیا از بین جمعیت‌های موجود، بوته‌هایی رو انتخاب کرد که هم کیفیت بالا بدن، هم تا حدی مقاوم باشن. SL28 اغلب اسیدیتهٔ درخشانِ گریپ‌فروتی–انگورسیاه داره و وقتی از کنیا می‌آد، فنجون می‌تونه از شدت رایحه منفجر بشه. SL34 هم پروفایل مشابهی داره اما کمی نرم‌تر و شیرین‌تر حس می‌شه. این دو هیبرید نیستن؛ «انتخاب» هستن از مواد ژنتیکیِ طبیعی و قدیمی‌تر، و هنوز هم برای اهل‌فن نماد قهوهٔ شرابیِ آفریقایی محسوب می‌شن.

ماراگوگیپه، کاتورا، پاکاس؛ جهش‌های طبیعیِ دوست‌داشتنی

ماراگوگیپه که گفتیم از دل تیپیکا درآمده: دانه‌های درشت (به قول بعضی «فیل‌بوب») با عطر گُلی–مغزیِ لطیف. کاتورا و پاکاس هر دو جهش‌های کوتاه‌قد از بوربون هستن؛ این یعنی برگ و شاخه‌ها جمع‌وجورتر می‌شن، برداشت راحت‌تره و مزرعه تراکم بیشتری می‌کاره. طعماً، معمولاً شیرینی خوب و ساختار واضح می‌دن و اگر فرآوریِ طبیعی (Natural) یا عسلی (Honey) داشته باشن، میوه‌ای‌تر حس می‌شن.

چطور واریتهٔ طبیعی روی فنجون تو می‌نشیند؟ راهنمای انتخاب و دم‌آوری

حالا برسیم به کاربردی‌ترین بخش: توی کافه یا فروشگاه آنلاین چی ببینی، چی برداری و چطوری دم کنی که حقِ واریته ادا بشه.

روی برچسب دنبال چی بگردم؟

اگر تازه‌کاری، اول سراغ کشور–منطقه–واریته رو با هم بخون. برای لندریس‌های اتیوپی معمولاً می‌بینی: «Ethiopia, Yirgacheffe, Heirloom (Wolisho/Kurume)». برای کنیا: «Kenya AA, SL28/SL34». برای پاناما یا اتیوپیِ خاص: «Gesha/Geisha». اگر دیدی نوشته «Bourbon» یا «Typica»، یعنی داری با شجرهٔ کلاسیک سروکار داری. کنار اسم، فرآوری هم خیلی اثر می‌ذاره: شسته (Washed) طعم‌های تمیز و اسیدیتهٔ شفاف می‌ده؛ طبیعی (Natural) میوه‌ای و عطرآلودتره؛ عسلی (Honey) بینابینه.

روست مناسب هر واریته

واریته‌های گُلی–مرکباتی (گیشا، لندریس‌های اتیوپی، SL28) معمولاً با روست روشن تا روشنِ متوسط بهترین خودشون رو نشون می‌دن؛ هرچی تیره‌تر بری، گل‌ها خاموش می‌شن و شکلات و کارامل غالب می‌شن. بوربون و تیپیکا انعطاف بیشتری دارن؛ می‌تونی روست متوسط هم امتحان کنی تا شیرینی کاراملی بیاد بالا، مخصوصاً اگر قصد داری با دستگاه اسپرسو کار کنی.

دم‌آوری که کمک می‌کنه صدای واریته بلند شنیده بشه

قهوه‌های عطری–ظریف مثل گیشا یا heirloom اتیوپی با پوراورهای کاغذی (V60، کالیتا) می‌درخشن چون فیلتر کاغذ روغن‌ها رو می‌گیره و رایحهٔ گل‌ها می‌مونه. آب رو بین ۹۰ تا ۹4 درجه نگه‌دار، رِیشیو ۱:۱۵ تا ۱:۱۶ انتخاب کن و آسیاب رو ریزتر از معمول نکن که بیش‌استخراج نشه. برای SL28/SL34 هم همین مسیر جواب می‌ده، فقط به استخراج کاملِ اسیدیتهٔ انگورسیاه و مرکبات توجه کن—پالس‌پور یا اسپایرال آرام کمک می‌کنه.

اگر بوربون یا تیپیکا با فرآوری طبیعی داری و می‌خوای بدن‌مندی بیشتر حس کنی، کمکس یا حتی فرنج‌پرسِ تمیز گزینه‌های خوبی‌ان. تو فرنج‌پرس زمان تماس رو کنترل کن (۳:۳۰ تا ۴ دقیقه)، بعد با دو بار تکانِ قاشق و اسکیمِ کف، مایع تمیزتری می‌گیری.

آب و آسیاب: دو رفیقِ فراموش‌نشدنی

واریتهٔ طبیعی اگر با آب بد دم بشه، نصف جذابیتش دود می‌شه. آب با سختی «متوسطِ رو به پایین» (تی‌دی‌اس حدود ۷۰–۱۵۰ ppm) رایحه‌های گُلی و میوه‌ای رو بهتر می‌کشه بیرون. آسیاب هم باید یکنواخت باشه؛ ذرات خیلی نامنظم طعم رو تلخ–گس می‌کنن و جزئیاتِ واریته محو می‌شه. یه قاعدهٔ ساده: هرچی قهوه ظریف‌تر و گُلی‌تر، حاشیهٔ خطای کمتر—پس روی گرایندِ یکنواخت سرمایه‌گذاری کن.

چند مثال دمِ‌دستی برای شروع

  • گیشای شستهٔ پاناما یا اتیوپی: ۱۵ گرم قهوه، ۲۵۰ گرم آبِ ۹2°C، سه پُرِ جداگانه در ۰:۰۰، ۰:۴۵ و ۱:۳۰؛ هدف زمان کل ۲:۴۵–۳:۰۰. انتظار عطر یاس، ترنج و شیرینی هلو.
  • SL28 کنیا با روست روشن: ۱۷ گرم قهوه، ۲۷۰ گرم آبِ ۹3°C، رِیشیو ۱:۱۵.۹؛ بلوم ۳۰ ثانیه، بعد پُرِ یکنواخت تا دقیقهٔ ۲. طعم انگور سیاه، گریپ‌فروت، ته‌مزهٔ شِکری.
  • بوربون طبیعی السالوادور برای فرنج‌پرس: ۱۸ گرم قهوه، ۳۰۰ گرم آبِ ۹4°C، ۴ دقیقه دم، بعد به‌آرومی هم بزن، کف رو بگیر و سرو کن؛ انتظار نت‌های توت‌فرنگیِ پخته، شکلات شیری.

خرید هوشمندانه: از کجا بفهمم «طبیعی» واقعیه؟

دنیای قهوه گاهی پر از واژه‌ست. اینکه روی پاکت بنویسن «Heirloom» الزاماً تضمین ژنتیکی نمی‌ده؛ اما اگر برشته‌کار شفاف باشه، نام‌های محلی مثل Wolisho/Kurume یا کدِ بلوک مزرعه رو می‌زنه. برای یمن، دنبال اشاره به لندریس‌ها (اسماعیلی، اوداینی، توفاحی) یا حداقل نام قریه/وادی بگرد. برای کنیا، دیدن SL28/SL34 روی پاکت رایجه. اگر «Typica» یا «Bourbon» می‌بینی، انتظار یه پروفایل کلاسیک داشته باش؛ اگر «Maragogipe» یا «Pacas/Caturra» ذکر شده، بدون با جهش‌های طبیعی طرفی.

تجربهٔ شخصی‌سازی هم مهمه. طعم‌یادداشت‌ها فقط راهنما هستن، نه حکم. ممکنه تو از یه گیشا بیشتر نت‌های چای سبز بگیری و دوستت از همون قهوه هلو و یاس حس کنه؛ دم‌آوری و آب فرق می‌کنه. پس از مقدارهای کوچیک شروع کن و با نسبت آب‌به‌قهوه و درجهٔ آسیاب بازی کن تا واریته واقعاً برای ذائقهٔ خودت «باز» بشه.

اگر تاریخ و آدم‌ها برات جذابه، این چند لحظهٔ کلیدی رو یادت بمونه

دههٔ ۱۹۳۰ ادارهٔ تحقیقات کشاورزیِ شرق آفریقا و «Scott Labs» در کنیا سراغ انتخاب واریته‌ها رفتن که بعدها شد SL28/SL34. حدود همون سال‌ها نمونه‌های گیشا از اتیوپی به مجموعه‌های تحقیقاتی منتقل شد و چند دهه بعد در پاناما گل کرد و از ۲۰۰۴ به بعد در مسابقات «Best of Panama» ترکوند. خیلی قبل‌تر، قرن هفدهم و هجدهم، انتقال دانه از یمن به ریونیون و از آن‌جا به برزیل و کارائیب، تیپیکا و بوربون رو به ستون‌های اصلی عربیکا تبدیل کرد. یمن هم با لندریس‌های خودش، مثل یک موزهٔ زنده، طعم‌های فشرده و معطر رو حفظ کرد، هرچند تولیدش سخت و کم‌محصوله.


در نهایت، اگر بخوام یک نقشهٔ ذهنی بهت بدم: تیپیکا و بوربون مثل دو تنهٔ اصلی درختن؛ از یکی «ماراگوگیپه» جوانه زده، از اون یکی «کاتورا» و «پاکاس». تو شاخه‌های شرقیِ قارهٔ آفریقا، SL28/SL34 به‌عنوان انتخاب‌های دقیق روییده‌ن، و در قلب اتیوپی، وُلِیشو، کُرومه، دِگا و همسایهٔ پرآوازه‌شون گیشا، رایحهٔ گل‌ها و مرکبات رو به یادت میارن. هر وقت یه پاکت دستت گرفتی، اول بفهم این دونه‌ها از کدوم «خانوادهٔ طبیعی» میان، بعد با دم‌آوریِ شفاف و آبِ تمیز بذار ژن‌ها برات حرف بزنن. اون‌وقت می‌بینی قهوه فقط کافئین نیست—یک داستانِ زنده‌ست که از جنگل‌های اتیوپی شروع شده و تو فنجون تو ادامه پیدا می‌کنه.

جمع‌بندی واریته های طبیعی قهوه عربیکا

اگر بخواهیم انتخابی آگاهانه داشته باشیم، باید بدانیم واریته‌های طبیعی قهوه عربیکا چگونه در اقلیم‌های بومی شکل گرفته‌اند و چرا طعم را این‌قدر تحت تأثیر می‌گذارند. تیپیکا و بوربون ستون‌های کلاسیک‌اند؛ جهش‌های طبیعی مثل ماراگوگیپه، کاتورا و پاکاس از دل آن‌ها بیرون آمده‌اند؛ و ستاره‌هایی مانند گیشا و SL28/34 با دم‌آوری شفاف می‌درخشند.

روی بسته‌بندی به نام واریته، فرآوری و شفافیت مزرعه توجه کن، سپس با رِیشیو مناسب، دمای درست و آب تمیز، صدای عطری دانه را بلندتر کن. برای خانه یا کافه، این نقشهٔ راه کمک می‌کند در خرید قهوه هوشمند باشی، از قهوه ساز خود بهترین بگیری و حین مقایسهٔ قیمت قهوه، کیفیت واقعی را بسنجی. این‌طور هر فنجان، فقط کافئین نیست؛ روایت اصالت و اقلیم است.

اگه از خوندن این مقاله لذت بردی، مطمئن باش توی بقیه بخش‌های «کافی‌لوژی» کلی مطلب جذاب دیگه منتظرت هست:

FAQ – سوالات متداول

واریتهٔ طبیعی قهوه عربیکا چیست و چرا اهمیت دارد؟

لَندریس جمعیتی سازگار با اقلیم بومی است که بدون تلاقیِ طراحی‌شده شکل گرفته. این سازگاری ژنتیکی، نقشهٔ طعم را تعیین می‌کند و «هویت مکانی» را به فنجان منتقل می‌سازد؛ برای همین یرگاچف یا یمن واقعاً مزهٔ منحصر‌به‌فرد دارند.

تفاوت واریتهٔ طبیعی با هیبرید و کالتیوار چیست؟

هیبرید نتیجهٔ تلاقیِ عمدی دو والد برای ساخت ویژگی خاص است؛ کالتیوار معمولاً انتخاب و تکثیر هدفمند کشاورز از میان جمعیت موجود است. واریتهٔ طبیعی انتخابِ طبیعت است و بدون طراحی انسانی تثبیت شده.

چگونه واریته را روی بسته‌بندی شناسایی کنیم؟

کنار کشور/منطقه دنبال نام‌هایی مثل Typica، Bourbon، Gesha، SL28/SL34 یا ذکر لندریس‌های اتیوپی (Wolisho/Kurume) بگردید. نوع فرآوری (Washed/Natural/Honey) را هم لحاظ کنید چون برداشت طعمی را تغییر می‌دهد.

بهترین روش دم‌آوری برای واریته‌های عطری چیست؟

پوراورهای کاغذی با آب ۹۰–۹۴°C و رِیشیو ۱:۱۵ تا ۱:۱۶ برای گیشا، لندریس‌های اتیوپی و SL28/34 عالی‌اند؛ فیلتر کاغذ روغن‌ها را می‌گیرد و رایحهٔ گُلی/مرکباتی را برجسته می‌کند.

چه روستی برای تیپیکا و بوربون مناسب‌تر است؟

تیپیکا و بوربون انعطاف‌پذیرند؛ روست روشن جزئیات عطری را حفظ می‌کند و روست متوسط شیرینی کاراملی/بدنمندیِ مناسب اسپرسو می‌دهد. تیره‌رویی، ظرافت‌ها را خاموش می‌کند.

آب و آسیاب چه تأثیری روی تجربهٔ واریته دارند؟

آب با سختی متوسطِ رو به پایین (حدود ۷۰–۱۵۰ ppm) و آسیاب یکنواخت، نت‌های میوه‌ای/گُلی را شفاف می‌کنند. ذرات نامنظم و آبِ نامناسب، تلخی ناخواسته می‌سازد و شخصیت واریته را می‌پوشاند.