قهوه وقتی بحث کشت قهوه در ایران مطرح می‌شود، از یک رویا به یک پروژه مهندسی دقیق تبدیل می‌گردد. اینجا قرار نیست شعار بدهیم؛ می‌خواهیم روشن و سرراست بگوییم کجا، با چه رقم، و با چه روشی می‌شود از آزمایش کوچک به خروجی اقتصادی رسید. آیا شمال با رطوبت بالا و خطر یخبندان مناسب است؟ خوزستان با گرمای افراطی و شوری آب چه می‌خواهد؟ اصفهان یعنی گلخانه تمام‌عیار؛ و چابهار یعنی فضای بازِ محافظت‌شده.

در کافی‌لوژی، ویکی‌پدیا قهوه ایران کنار هم می‌بینیم که انتخاب بین روبوستا، عربیکا یا حتی لیبریکا چطور به دما، رطوبت و ارتفاع گره می‌خورد. همزمان به سوال‌های رایج مثل «هزینه شروع چقدره؟» و «فرآوری شسته بهتره یا طبیعی؟» پاسخ کوتاه می‌دهیم. میان‌بر بازار هم فراموش نمی‌شود: از همکاری با رُستری‌ها تا سنجش کیفی کاپ. این مسیر علاوه بر یادگیری فنی، روی تصمیم‌های خرید تجهیزات مثل قهوه ساز گلخانه‌ای و برنامه‌های پایلوت اثر می‌گذارد و حتی روی خرید قهوه آموزشی برای تست‌های فنجان. لابه‌لای نمونه‌ها، ردّی از کافه‌های محلی، نگاه باریستاها و حتی تاثیر قیمت قهوه بر توجیه اقتصادی را هم می‌بینیم.

بعد از خوندن این مقاله دیگه میدونیم…

  • کجا در ایران برای چه رقم قهوه مناسب‌تره
  • گلخانه چه زمانی از فضای باز منطقی‌تره
  • از پایلوت تا تجاری‌سازی چه KPIهایی مهمه
  • با چه فرآوری زودتر به کیفیت فنجان می‌رسیم

تاریخچه کشت قهوه در ایران؛ از کنجکاوی تا پایلوت

قصه کِشت قهوه تو ایران تازه‌ست. اوایل دهه ۱۳۹۰ خبر اومد که تو منطقه آزاد چابهار چند هزار نهال قهوه تولید و کاشته شده تا ببینن اصلاً می‌گیره یا نه. خبرگزاری‌های دولتی هم گزارش دادن: «بیش از ۲هزار نهال تولید شد و چند هزار نهال دیگه در دست کاشته»؛ خلاصه موجی از امید راه افتاد که شاید جنوب ایران بشه «پایلوت قهوه» کشور.

بعدتر، گزارش‌های تحلیلی و رسانه‌های قهوه نوشتن که بخش خصوصی همچنان دنبال آزمون‌وخطاست، اما کارشناسان جهاد کشاورزی همون موقع گفتن: با اقلیم چابهار «همخوانی کامل» نداره و باید با احتیاط جلو رفت. یعنی پروژه بیشتر «آزمایشی» بوده تا صنعتی.

شرایط اقلیمی لازم برای قهوه و مقایسه با ایران

قهوه عربیکا معمولاً هوای معتدلِ پُررطوبت می‌خواد؛ دمای میانگین سالانه حدود ۱۸ تا ۲۳ درجه، بارش سالانه بالای ~۱۲۰۰–۱۵۰۰ میلی‌متر و معمولاً ارتفاع بالای ۱۰۰۰ متر از سطح دریا برای کیفیت بهتر. الگوی بارش/خشکیِ مشخص هم خیلی مهمه. روبوستا (Canephora) گرما‌دوست‌تره؛ دماهای ۲۰ تا ۳۰ درجه و ارتفاع پایین‌تر براش مناسب‌تره و به گرما کمی مقاوم‌تره، ولی به سرما حساس‌تره.

حالا بیایم اقلیم چند نقطه ایران رو فشرده مقایسه کنیم:

  • چابهار (سواحل مکران): زمستان‌های خیلی ملایم و بدون یخبندان، اما تابستون‌های داغ (اوج ۳۶–۳۸°C) و رطوبت بالای ۶۰–۷۰٪. از نظر دما برای روبوستا نزدیک‌تره تا عربیکا؛ ضمن اینکه باد و مه‌نمکِ ساحلی می‌تونه برگ رو بسوزونه و تجهیزات رو دچار خوردگی کنه.
  • شمال (گیلان/مازندران/گلستان): بارش و رطوبت فراوون (مخصوصاً گیلان)، اما ارتفاعاتِ مناسب عربیکا هم‌زمان ریسک سرما/یخبندان زمستانی دارن؛ جلگه‌های نزدیک دریا گرم‌ترن ولی ارتفاعشون کمه. بیماری‌های قارچی هم با این رطوبت راحت مهمون می‌شن.
  • خوزستان: تابستون‌های بسیار داغ (میانگین‌های ۴۵+ و پیک‌های نزدیک ۵۰°C)، گردوغبار، شوری آب/خاک در بعضی نقاط؛ فضای روبوستا‌پسند، ولی گرمای افراطی و تنش شوری چالش جدی‌اند. گلخانه و سایه‌بان و خنک‌سازی تبخیری اینجا حرف اول رو می‌زنن.
  • اصفهان: اقلیم خشک و زمستونِ سرد و یخبندان؛ فضای باز برای عربیکا عملاً جواب نمی‌ده. اگر قهوه، پس گلخانه تمام‌مدیریت‌شده با کنترل دما/رطوبت/نور و بازیافت آب.

جمع‌بندی ساده: عربیکا در فضای باز ایران، فقط در «میکروکلیم»‌های خاصِ ارتفاعی و بدون یخ‌زدگی شاید بشه امتحانش کرد؛ در بقیه جاها یا باید رفت سراغ روبوستا/لیبریکا، یا کلاً گلخانه‌ای فکر کرد.

مناطق اصلی مورد توجه برای کشت؛ نگاه منطقه‌به‌منطقه

شمال (گیلان/مازندران/گلستان): قهوه زیر سایه چای؟

شمال ایران به‌خاطر چای، زیرساخت کشاورزی و دانش فرآوری داره. از سال‌های اخیر تولید چای دوباره بالا رفته و کارخانه‌های فرآوری فعالن؛ این یعنی «اکوسیستم کشاورزی» راه افتاده و برای پایلوت‌های کوچک قهوه (مثلاً گلخانه‌ای) نزدیکِ بازار هم هست. اما رطوبت بالا یعنی قارچ؛ یخبندان‌ هم در ارتفاعات مشکل‌زاست. هم‌افزایی با چای از نظر «نیروی انسانی و لجستیک» خوبه، ولی از نظر «شرایط فیزیولوژیک قهوه» باید خیلی حساب‌شده جلو رفت.

مدیریت ریسک: انتخاب ارقام مقاوم به قارچ، تهویه و نورگیری خوب در گلخانه، استفاده از سایه‌بان‌های قابل تنظیم و پایش مداوم بیماری‌ها. نزدیکی به زیرساخت چای می‌تونه در بخش «جمع‌آوری و حمل» کمک کنه، اما پساب/فرآوری قهوه با چای فرق داره و نباید قاطی شه.

خوزستان: آزمونِ گرما و گردوغبار

خوزستان از نظر دمایی «روبوستا» را تداعی می‌کنه، ولی گرمای شدید تابستان و گردوغبار و شوری آب/خاک سطح بازی رو سخت می‌کنن. اگر قرار به کشت باشه، گلخانه‌های مجهز با سایه‌بان، مه‌پاش/پد‌ و فن، فیلتراسیون غبار، و سامانه‌های آب‌شیرین‌کن ضروری‌اند. مزیت بزرگ خوزستان دسترسی به بنادر، صنایع غذایی و بازار بزرگ جنوبه.

اصفهان: قهوهِ تمام‌اتوماسیون

اینجا همه‌چیز گلخانه‌ای تعریف می‌شه: کنترل دما و رطوبت، ذخیره حرارت شبانه در زمستون، بازیافت آبِ تقطیر/چگالش، و نور مصنوعی در روزهای سرد. مزیت اصفهان نزدیکی به بازار مصرف و شبکه رُستری‌هاست؛ یعنی اگر محصول باکیفیت دربیاد، دسترسی به مشتری‌ها سریع‌تره. ولی هزینه انرژی و سرمایه‌گذاری اولیه باید دقیق مدل‌سازی بشه.

چابهار (سواحل مکران): طبیعیِ نیمه‌گرمسیری

چابهار زمستونِ خیلی ملایمی داره و یخبندان عملاً نداریم؛ همین ویژگی باعث شد اولین پایلوت‌های قهوه اینجا کلید بخوره. چالش‌ها؟ باد، مه‌نمک و خوردگی تجهیزات، بارش محدود و تابستون‌های گرم. اگر انتخاب رقم به سمت روبوستا/لیبریکا بره و بادشکن‌های درست حسابی کار گذاشته شه، می‌شه پایلوت‌های فضای باز در «میکروکلیم‌های محافظت‌شده» داشت؛ اما برای عربیکا، کیفیت فنجان در ارتفاعِ کم احتمالاً محدود می‌شه. نزدیکی به بندر برای واردات نهال/تجهیزات و حتی صادرات آینده یک برگ برنده‌ست.

نقشه عملیاتی منطقه‌ای: از پایلوت تا تجاری‌سازی

معیار انتخاب سایت

  • دما و یخ‌زدگی: صفر یخبندان برای روبوستا/لیبریکا در فضای باز؛ برای عربیکا یا ارتفاع امن (بدون یخبندان) یا گلخانه.
  • رطوبت و تهویه: شمال بسیار مرطوب؛ تهویه و آفتاب‌خور مناسب ضروری. خوزستان خشک‌وداغ؛ خنک‌سازی تبخیری و مه‌پاش. چابهار مرطوبِ ساحلی؛ بادشکن و پوشش ضد‌مه‌نمک.
  • آب و خاک: شوری آب/خاک در خوزستان مدیریت ویژه می‌خواد؛ در شمال زهکش و مدیریت قارچ؛ در اصفهان بازیافت و آبیاری دقیق.
  • دسترسی و بازار: نزدیکی به رستری‌ها (اصفهان/تهران/شمال)، یا بندر (چابهار/خوزستان) برای واردات نهال و احتمالا صادرات آینده.

ابعاد پایلوت پیشنهادی

  • سطح: ۰٫۵ تا ۲ هکتار (یا معادل گلخانه‌ای ۲–۵ هزار مترمربع).
  • تراکم و نهال: ۲–۳ هزار نهال در فضای بازِ سایه‌دار؛ در گلخانه تراکم پایین‌تر با سایه‌بان متغیر.
  • تجهیزات: سایه‌بان، بادشکن، سیستم آبیاری قطره‌ای، مه‌پاش/پدوفن در مناطق گرم، فیلتراسیون غبار در خوزستان، و سنسورهای دما/رطوبت/EC.
  • تیم: یک اَگرونومیست، یک تکنسین گلخانه/آبیاری، کارگرهای ماهر محلی، و یک همکار رستری/کیوگریدر برای ارزیابی فنجان.

KPIها برای تصمیم‌گیری

  • بقا و رشد نهال: درصد بقا، رشد سالانه شاخه/برگ، و شروع گلدهی.
  • باردهی و کیفیت: وزن آلبالو (گیلاس)، رطوبت خشک‌کنی، عیوب دانه، امتیاز کاپینگ (SCA).
  • اقتصادی: هزینه‌تمام‌شده هر کیلو سبز، مصرف آب/انرژی به‌ازای کیلو محصول.
  • ریسک: شیوع بیماری قارچی/حشره‌ای، خسارت باد/شوری/یخ‌زدگی.

برنامه سه‌مرحله‌ای

۱) ارزیابی (۱–۲ سال): چند رقم (روبوستا/لیبریکا + عربیکا مقاوم) در چند سایت.
۲) بهینه‌سازی (۲–۴ سال): انتخاب بهترین رقم/فرآوری/روتین تغذیه، افزایش سطح به ۵–۱۰ هکتار تجمعی.
۳) تجاری‌سازی (۵+ سال): قرارداد با رستری‌ها، ایجاد ایستگاه فرآوری شسته/طبیعی/عسلی مقیاس کوچک و توسعه برند محلی.

مزارع و پروژه‌های موجود؛ واقعیت امروز

حقیقتش ایران هنوز «تولیدکننده قهوه» حساب نمی‌شه. چند پروژه آزمایشی و خصوصی—به‌ویژه در چابهار—از ۱۳۹۲ به بعد گزارش شده، اما ادامه‌دار و صنعتی نشده و هنوز خروجی قابل‌اتکا برای بازار داخلی نداده. بعضی رسانه‌های تخصصی قهوه و سایت‌های تجاری هم فقط از «پتانسیل جنوب» و «پروژه‌های آزمایشی» نوشته‌اند.

در شمال و اصفهان، گهگاه خبر «گلخانه و فروش نهال/گیاه زینتی قهوه» می‌بینیم، که بیشتر جنبه آموزشی/زینتی داره تا مزرعه اقتصادی.

آمار و ارقام موجود؛ زمین زیر کشت و تولید سالانه

فعلاً آمار رسمی از «سطح کشت اقتصادی» یا «حجم تولید سالانه قهوه ایران» منتشر نشده؛ گزارش‌ها درباره چابهار بیشتر از «هزاران نهال» و «پایلوت» حرف می‌زنن. بنابراین به‌صورت واقع‌بینانه باید بگیم: تولید اقتصادیِ پایدار هنوز شکل نگرفته و ایران برای تأمین قهوه، کاملاً وارداتیه.

برای مقایسه منطقه‌ای:

  • یمن: حدود ۲۰٬۸۱۲ تُن در ۲۰۱۹ (حدود ۳۴٬۹۸۱ هکتار). کیفیت بالا اما حجم محدود و روند پرچالش.
  • عربستان: تولید محلی عربیکا در جازان/عسیر/باحه طی طرح‌های «ویژن ۲۰۳۰» رو به افزایش؛ از حدود ۸۰۰ تُن/سال (۲۰۲۳) به اهداف چند هزار تُنی تا میانه دهه.
  • ترکیه/افغانستان: تولید اقتصادی قهوه ندارن؛ ترکیه چند پروژه آزمایشی در جنوب (مدیترانه) گزارش کرده، اما هنوز در مقیاس بسیار محدود است.

مشکلات و چالش‌ها؛ زمین بازی سخت اما قابل مهندسی

  • کمبود بارندگی و محدودیت آب: بیشتر نقاط ایران خشک/نیمه‌خشکه؛ آبیاری قطره‌ای، بازیافت آبِ گلخانه و انتخاب رقم کم‌مصرف ضروریه. توسعه کشت گلخانه‌ای همین الآن هم راهبرد ملیِ کشاورزیه.
  • نبود زیرساخت فرآوری قهوه: تجهیزات «واشینگ استیشن»، تخت‌های خشک‌کن، آزمایشگاه رطوبت/کیفیت و مهارت‌های فرآوری هنوز در مقیاس مزرعه‌ای موجود نیست.
  • هزینه واردات نهال/بذر و دانش فنی: واردات رقم‌های سالم و آزموده‌شده + قرنطینه و سازگاری اقلیمی هزینه‌بره.
  • ریسک بیماری‌های قارچی و آفات: رطوبت بالا در شمال قارچ‌پسنده؛ گرمای جنوب استرس‌زا و درها رو به آفات باز می‌کنه؛ مدیریت تلفیقی و پایش ۲۴/۷ لازم است.
  • تابش/شوری/گردوغبار: مخصوصاً خوزستان؛ بدون بادشکن، فیلتراسیون و آبِ مناسب، ریسک بالاست.

مزایا و پتانسیل‌های ایران؛ چرا هنوز امید هست؟

  • اقلیم متنوع: از سواحل نیمه‌گرمسیری تا ارتفاعات معتدل؛ یعنی می‌شه برای هر رقم، یک «جای مناسب» یا «گلخانه مناسب» پیدا کرد.
  • بازار مصرف رو‌به‌رشد: موج قهوه تخصصی در ایران جدی شده و مصرف‌کننده، کیفیت می‌خواد؛ این یعنی اگر محصول داخلیِ باکیفیت داشته باشیم، مشتری هست.
  • دسترسی لجستیکی خوب: چابهار و بنادر جنوب برای واردات نهال/تجهیزات عالی‌اند؛ شمال و مرکز به بازار مصرف و رستری‌ها نزدیک‌اند.
  • زیرساخت گلخانه‌ای در حال گسترش: از سیستان‌وبلوچستان تا اصفهان، توسعه گلخانه در دستور کاره؛ قهوه هم می‌تونه سوار همین موج بشه.

چرایی و منطق تلاش برای کشت قهوه در ایران

  • تنوع‌بخشی به کشاورزی: تغییر اقلیم و کم‌آبی می‌گن «همه تخم‌مرغ‌ها رو تو یک سبد نذار». قهوه—به‌خصوص روبوستا گلخانه‌ای—می‌تونه یک گزینه با ارزش افزوده باشه.
  • کاهش وابستگی به واردات (هرچند محدود): حتی اگر ۱–۵٪ نیاز داخل هم تولید بشه، دانش فنی، اشتغال و اکوسیستم فرآوری/بسته‌بندی شکل می‌گیره.
  • گردشگری کشاورزی و برندینگ منطقه‌ای: تصور کن «تور قهوه مکران» یا «قهوه سایه‌دار ساحل کاسپین»—هم جذابیت داره، هم ارزش افزوده محلی.
  • پل تجاری منطقه: موقعیت ایران برای اتصال شرق/غرب می‌تونه در واردات نهال/تجهیزات و صادرات محدودِ قهوه باکیفیت کاربرد داشته باشه.

فرآوری و برشته‌کاریِ بومی؛ اگر کشت کردیم، چطور بفروشیم؟

اگر پایلوت جواب داد، حتماً باید از همون ابتدا روی «فرآوری تمیز» سرمایه‌گذاری بشه: شسته (برای تمیزی طعمی)، طبیعی (برای شیرینی بیشتر) و عسلی (بینابین). در شمال به‌دلیل رطوبت، خشک‌کنی کنترل‌شده لازم داریم؛ در جنوب به‌خاطر گرما/باد، سایه‌خشک‌کن و مدیریت آلودگی محیطی مهم می‌شه. ارزیابی کیفیت با فرم‌های SCA و همکاری با رُستری‌ها و کیوگریدرها باید از سال اول آغاز بشه تا بفهمیم کدوم مسیر طعمی جواب می‌ده.

آینده‌پژوهی و سناریوها؛ واقع‌بینانه اما بلندپرواز

  • سناریوی گلخانه‌محور (واقع‌بینانه): چند نقطه کشور با گلخانه‌های مدرن (کنترل اقلیم + بازیافت آب) و تمرکز روی روبوستا/لیبریکا + تست محدود عربیکاهای مقاوم. با این سناریو می‌شه به تولید پایدارِ کوچک اما باکیفیت رسید.
  • سناریوی فضای بازِ محدود (پرریسک): چابهار در میکروکلیم‌های محافظت‌شده برای روبوستا، با بادشکن و مدیریت مه‌نمک؛ شمال در ارتفاعاتِ بدون یخبندان برای عربیکای کم‌ریسک. خروجی؟ محدود و خاص.
  • سناریوی تحقیق و توسعه (ضروری): ورود به پروژه‌های بین‌المللی اصلاح نژاد/ارزیابی واریته‌های مقاوم به گرما/بیماری، مشابه ابتکارهای جهانی تا در «ایرانِ گرم‌تر» هم کیفیت حفظ بشه.
  • سناریوی بازار/برند: حتی با حجم کم، می‌شه «قهوه ایرانی» را به‌عنوان محصول نیش، گردشگری‌محور و داستان‌محور به بازار تخصصی معرفی کرد—مثل کاری که یمن با حجم کم اما کیفیت خاص انجام می‌دهد.

راهنمای عملی کوتاه برای شروع‌کننده‌ها (فقط نکات ضروری)

  1. اگر فضای باز جنوب داری، روبوستا را با بادشکن، سایه‌بان و آب با EC کنترل‌شده امتحان کن؛ اگر شمالی، فقط گلخانه با تهویه قوی و کنترل بیماری. Brieflands
  2. از روز اول، کیفیت آب، شوری خاک و رطوبت نسبی را پایش کن؛ سنسورها و لاگ‌داده‌ها طلایی‌اند.
  3. فرآوری را ساده و تمیز شروع کن (واشد/طبیعی)، و از یک رُستر همکار برای تست‌های ماهانه کمک بگیر.
  4. برای عربیکا به ارتفاع و سرمای زمستان خیلی حساس باش؛ اگر شک داری، برو گلخانه.

یک جمله کلیدی برای تصمیم:

اگر بخوایم قهوه را «واقع‌بینانه» در ایران کِشت کنیم، مسیر منطقی اینه: پایلوت گلخانه‌ای + روبوستا/لیبریکا در جنوب و مرکز، و تست‌های خیلی محدود عربیکا در میکروکلیم‌های امن؛ با تکیه بر زیرساخت رو به رشد گلخانه‌ها و بازار داخلی رو‌به‌رشد قهوه تخصصی.

جمع‌بندی

کشت قهوه در ایران یعنی تلفیق اقلیم‌شناسی، مهندسی گلخانه و بازارسنجی: جنوب برای روبوستا و پروژه‌های فضای باز محافظت‌شده، شمال برای گلخانه با تهویه و کنترل بیماری، و مرکز برای اتوماسیون کامل. به‌جای شروع بزرگ، پایلوت کوچک با سنجش دقیق بقا، رشد و امتیاز کاپ، مسیر عاقلانه‌تری به سمت بهره‌وری و کیفیت است. انتخاب رقم باید با داده‌های واقعی مزرعه و تست فنجان همراه باشد؛ وگرنه تصمیم‌گیری‌ها حدسی می‌ماند. فرآوری تمیز (شسته/طبیعی/عسلی)، همکاری نزدیک با رُستری‌ها و مستندسازی مداوم، فاصله آزمایش تا بازار را کوتاه می‌کند.

نتیجه؟ می‌توان با سرمایه‌گذاری مرحله‌ای، تولید محدود اما باکیفیت را در چند نقطه کشور شکل داد و هم‌زمان دانش فنی، اشتغال و برند محلی ساخت. اگر قصد ورود دارید، از گلخانه شروع کنید، محیط را پایش کنید و اجازه دهید داده‌ها شما را به توسعه هدایت کنند.

اگه از خوندن این مقاله لذت بردی، مطمئن باش توی بقیه بخش‌های «کافی‌لوژی» کلی مطلب جذاب دیگه منتظرت هست:

FAQ – سوالات متداول

کشت قهوه در ایران از کجا منطقی‌تر شروع می‌شود؟

برای پایلوت کم‌ریسک، گلخانه در اصفهان/مرکز یا جنوب با کنترل دما و رطوبت بهترین است. در فضای باز، چابهار با روبوستا و بادشکن محتاطانه‌تر جواب می‌دهد؛ شمال غالباً نیازمند گلخانه و تهویه قوی است.

چه رقمی برای اقلیم‌های ایران بهتر است: عربیکا، روبوستا یا لیبریکا؟

روبوستا برای گرمای جنوب و ارتفاع پایین مناسب‌تر است؛ عربیکا کیفیت بالاتری دارد اما به یخبندان حساس است و معمولاً به ارتفاع/گلخانه نیاز دارد. لیبریکا تحمل حرارتی خوبی دارد و می‌تواند گزینه مکمل باشد.

چه زیرساختی برای گلخانه قهوه لازم داریم؟

سایه‌بان‌های قابل تنظیم، پدوفن/مه‌پاش، سنسور دما/رطوبت/EC، آبیاری قطره‌ای و فیلتراسیون آب ضروری‌اند. لاگ‌داده‌ها، مدیریت تغذیه و کنترل بیماری قارچی، کلید پایداری و رشد یکنواخت‌اند.

هزینه‌ها و بازگشت سرمایه کشت قهوه چگونه مدیریت می‌شود؟

از کوچک شروع کنید: پایلوت ۲–۵ هزار مترمربع، رصد KPIها (بقا، رشد، باردهی، امتیاز کاپ، مصرف آب/انرژی). با داده واقعی روی توسعه تصمیم بگیرید و با رُستری‌ها قرارداد ارزیابی کیفیت ببندید تا ریسک بازار کم شود.

فرآوری قهوه در ایران چه مسیری را پیشنهاد می‌کند؟

در شروع، فرآوری شسته و طبیعی را تمیز و ساده اجرا کنید؛ در شمال خشک‌کنی کنترل‌شده و در جنوب سایه‌خشک‌کن اهمیت بیشتری دارد. از سال اول کاپینگ SCA را منظم انجام دهید تا مسیر طعمی مشخص شود.

آیا «کشت فضای باز» شدنی است یا فقط گلخانه؟

شدنی است اما محدود و پرریسک: روبوستا در میکروکلیم محافظت‌شده چابهار با بادشکن و آبِ کم‌شور. برای عربیکا، فقط ارتفاع بدون یخبندان یا گلخانه. عملاً ترکیب «گلخانه + آزمایش محدود فضای باز» واقع‌بینانه‌تر است.